ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

لعنت به این زندگی هزار چهره

خسته م ..

توان زندگی حتی ندارم .. 

ادامه مطلب ...

عمل جراحی

18 دی 1391

روزی بود که اسم بابا روی مانیتور عمل جراحی ثبت شد

بدترین روز زندگیم توی عمرم بود !

فقط میخوام ارامش به روزامو برگرده ..


ادامه مطلب ...

تلنگر ، گاهی هم معجزه

بعضی وقتا قدر ِ چیزایی ک ِ داری رو نمیدونی ،

ینی اوقدر ک ِ باید نمیدونی ...

وقتی حالا بر حسب شرایط زمان ازش دور میشی ..

یا دنیا به جدیت تصمیم میگیره ک ِ اونو ازت بگیره

به خودت میای .. من میگم این ی ِ تلنگر ِ 

نمیدونم دیگران چی میگن !

اما توی این دنیا هیچی کسی و هیچ چیزی عزیزتر از 

« پدر و مادر » نیست !

پدر و خدا دوباره بهم برگردوند !

شکرت !


ادامه مطلب ...

بهونه های خوشبختی

بعضی چیزای کوچیک

که حتی رهگذرن 

باعث میشن که ادم بخنده

خنده ای از ته ِ دل 

من این جور بهونه ها رو دوس دارم 


ادامه مطلب ...

..

گاهی حرف زدن سخت میشود ..

کلمات را کم می اوری تا بگوئی 

بگوئی از هر چه ک ِ در ذهنت بازیگوشی میکند

اما گاهی انقدر ذهنت با تکرار مواجه می شود ک ِ 

کلمه ای را حتی به یاد هم نمی آوری ..


ادامه مطلب ...