ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

wishes

همیشه همین بود هر وقت به بزرگترین ارزوت رسیدی ، برات کوچیک بوده و پوچ و بی معنی و ارزوهات یکی بعد از دیگری بزرگتر شدن و با معنی تر که در اخر خیلی باحال باشی میفهمی اینم که بهش برسی پوچ و بی معنی ِ .. اما این چیزی که میخوام شاید پوچ نباشه ، شاید با وجودش میتونم چیز های زیادی به دست بیارم ، منتظر اتفاقای خوبم ، 


× گفتم بعد از عمری دارم خاله میشم ؟ :X


یخ ِ

هوا سرد ِ ، ی ِ سرد ِ زمستونی ِ .. 

فقط "تو"


× برگ برنده ی من "تویی"


نم ناک

هر چند این روز های پائیزی بارانی نیست اما ، روزهایم نمناک است ، درد ِ دوری یک چیز ست و نگرانی ِ اینده چیز دیگر ، شاید این روزها دیوانه تر از هر روزی باشم اما ، ارامشی بدون رویا مرا احاطه میکند ، و دست های تو ، ارامبخش روحم میشود :ایکس 

بـــاز پائیــــز

گذشتند ان روزهایی را که به انتظار ِ رنگارنگیت زمین و زمان را لعنت میکردم !

خو گرفته ام با زندگی اما ، هنوز هم وقتی صدای پایت از ان دورها که می اید ، شوقی درونم را لبریز میکند 

منتظر ابرهایت ، باران هایت ، رنگارنگیت ، و تمام ِ زیبایی های خدادایت هستم