ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

هیچی

نه میتونم ارومت کنم ، نه میتونم همدمت باشم ، نه میتونم "هیچی"

نمیدونم به چه دردیت میخورم ، اما وقتی پیشتم میخندم و دیگران و دعوا میکنم که چرا غصه میخورن 

تو خلوت گریه امونم نمیده ،

نه واسه اونی که از دست رفته نه !

واسه تویی که خدا بهمون لطف کرد و سالمی و سلامت 

واسه تویی که همه چیزمی ، اما نمیدونی 

مراقب خودت باش همه چیزم :(

نظرات 1 + ارسال نظر
راحیل شنبه 18 آبان 1392 ساعت 14:08 http://www.zendegi-baeshgh.ir

خواهر مهربون.... چی شده که اینقدر تو رو به هم ریخته؟
نکنه به اشاره ای که توی پست قبل کردی مربوط میشه؟

اوهوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد