ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

رنگ ِ خوش ِ لبخند

چ فرقی داره ی ِ برگ دیگه ازین دفتر ورق بخوره یا نخوره ، وقتی تو هیچ حرفی برای گفتن نداری ، وقتی زندگی به دلخواهت میگذره فقط تو بیشتر میخوای ، چ فرقی داره چیزی ثبت بشه یا نشه ، وقتی دلت اینجا نیست ، دنیای من با قبلنا خیلی فرق کرده ، امروز دلم میخواست سه چار سال پیش بود ، درس میخوندم و توی خونه ی بابا بودم و حس و حال اون روزا رو داشتم ، اما گذشتن ، و قرار نیست من تو اون روزا بمونم ، قراره فردا رو بسازم ، یا بهتره بگم بسازیم ، دوست دارم این ارامش ادامه پیدا کنه ، دوست ندارم دچار موجای زندگی بشیم ، 


* ی ِ ارامش ِ طولانی ِ زندگیم آرزوست : ) 


کاش

کاش امشبمون بی هم نمی گذشت