ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

به هوای باران

دلم یکهو نوشتن خواست ، 

نمیدانم حتی چه باید بگویم ، چه باید بنویسم 

اما دلم هوای باران دارد .

هوای پاییز ، هوای ساز ، 

هوای تو را ..

دلم برای نوشتن تنگ شده . برای بودن برای حرف زدن ، خیلی وقته گوشی برای شنیدن و کسی برای گفتن ندارم ، چیزیه که خودم خواستم ، اما چه بد کردم برای خودم و چه بد خواستم ،