ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

مهمونی

امشب جایی مهمونی دعوتیم که خیلی راحت نیستم ، ولی امیدوارم این ادمها بتونن همراههای خوبی برامون باشن ، 

نمیدونم چرا هر وقت میام تو داشبورد بغض میکنم و میخوام ناله کنم ، 

فکر میکنم پی اینجا رو با اشک و بغض و ناله ساختم

اغوش ِ تو

اغوشت بهم قدرت میده 


باران

فکر ِ اینکه کلا فراموشش کرده باشی 

مثه همه ی ادمای فراموش شده ی این شهر 

ولی باران ی ِ سه نقطه ی آن روزهای دور 


اسمان ِ دلم

بغض دارد امشب من 

بغض ِ بی دلیل و مبهم 

از ان شب هاست که میخواهم بگریم و نمی شود 

یاد ِ شب های تنهاییم به خیر 

هر وقت میخواستم گریه میکردم کسی دلیل گریه هایم را نمیخواست 

اما حالا هر چیزی باید دلیلی داشته باشد 

گریه هایت ، خنده هایت ، حتی زندگیت 

اذر ماه ِ امسال هم اغاز شد و بارانی نبارید 

تا اسمان ِ چشم هایم رنگ ِ ارامش را به خود بگیرند 

دنیای این روز هایم کوچک است و من ازین همه کوچکی حالم بهم میخورد 


فصل من

پائیزت مبارک دخترک 


+ دومین مهر ماهی که بیکاری دخترک 

زندگی

تو زندگی باید خواست ، باید پرو بود ، باید گرفت 

من حقمو ازین زندگی میخوام 


رنگ ِ خوش ِ لبخند

چ فرقی داره ی ِ برگ دیگه ازین دفتر ورق بخوره یا نخوره ، وقتی تو هیچ حرفی برای گفتن نداری ، وقتی زندگی به دلخواهت میگذره فقط تو بیشتر میخوای ، چ فرقی داره چیزی ثبت بشه یا نشه ، وقتی دلت اینجا نیست ، دنیای من با قبلنا خیلی فرق کرده ، امروز دلم میخواست سه چار سال پیش بود ، درس میخوندم و توی خونه ی بابا بودم و حس و حال اون روزا رو داشتم ، اما گذشتن ، و قرار نیست من تو اون روزا بمونم ، قراره فردا رو بسازم ، یا بهتره بگم بسازیم ، دوست دارم این ارامش ادامه پیدا کنه ، دوست ندارم دچار موجای زندگی بشیم ، 


* ی ِ ارامش ِ طولانی ِ زندگیم آرزوست : ) 


کاش

کاش امشبمون بی هم نمی گذشت 


ارومم

نوشتم ، که آروم بشم .


صدای بلند قلبت

ی لحظه هایی هستن که وقتی سرتو میچسبونی به سینه ش ، قلبت خالی میشه و پر میشه از عشق ُ فراموش میکنی چقد بغض داشتی ، چقد گریه کرده بودی ، چقد بی رحم شده بودی ،، ی همچین لحظه هایی بی نظیرن ، تکرار نشدنی 


روزای این همه خوب

نمیدونم ازین روزای این همه خوب دیگه چی میخوام که انقد افسرده م 

ینی زندگی ازین خوبترم میتونه باشه که من اینقد متوقع م ؟؟


خواستن و نخواستن

ی ِ حس ِ خواستن و نرسیدن دارم ، خواستن و نخواستنش 

توی زندگیم به هیچ جا نرسیدم و نمیرسم !!! 


شاید

این خود ما ادما هستیم که شب و روزمونو شیرین میگذرونیم یا تلخ !! 


شروع ِ ابدی

شروع شد زندگی در کنار ِ تو 

روزا اروم شدن 

دل ، اروم شد 

لحظه ها میگذرن ، اما بازم یِ چیزایی کم ِ 

... 

خستگی هام

این روزا خسته ن ، 

خسته ن از نبودن من و تو کنار هم ، 

خسته از حرفای بی سروته ، 

خسته از ما و این اسمون ، 

آسمونی که تو بهارش نمی باره ، 

ی ِ انرژی ِ دوباره میخوام برای شروع ِ دوباره 


هستی

لحظه هایی که کنارتم ارومم ، خوبم 

این روزا بیشتر از هر روزی وجودت و حس میکنم 

هر چی بیشتر میگذره بی قرارتر میشم 

من " خوبم " 

کنارم باش ...