ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

واپسین ثانیه ها

حتی اخرین لحظه های نود و دو هم بدون توست 



حول حالنا

بس که بـد میگذرد زندگی ِ اهـل ِ جهان 

مردم از عمـر چـو سالـی گذرد ، عید کنند 


+ صائب تبریزی 

بهانه های دلم

دلم برای بودنت درد میکند 

شب های بی قراری

دل تنگم ، دل تنگ ُ بی قرار 

بی قرار ِ تمام ِ روزهایی ک ِ رفتند ُ تو کنارم نبودی 


آرامش

روزهایی که فقط باید بگذرن تا تموم بشن 

فکرم میگه به ارامش میرسم 

اما واقعن نمیدونم 

آرامش میخوام 


قصه از کجا شروع شد

نمی دونم قصه از کجا شروع شد 

نمیدونم چی شد که شدی همه ی لحظه های شیرینم

شدی خنده هام شیطنت هام 

شدی همه چی همه چی ِ زندگی ِ من 

کاشکی امسال و چار فصلشو بهار کنیم 


کیا !

بابا ی ِ قناری ِ جدید خریده ، ماما اسمشو گذاشته کیــــا !