ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

لحظه های بی پناهی !..

-

-

چقــ ـدر لحظــ ـه ها به دنبــ ـال اتفاقها در حال عبـــ ـورند

-

حس غـــ ـریبی ست موسیقــ ــی دان وجـــ ـودم در اوج

-

فنـــ ـا شــ ـدن آوایی جــ ـز تن جــ ـذام شـ ــده من نمینــ ـوازد

-

و مـ ـن زیر خـــ ـروارها خــ ـاک تهی شــ ـدم و تا صبــ ـح ابد

-

ذکــ ـر تسبیح ام ایــ ـن ست : که یــ ـادی از فرامــ ـوش شــ ـده گان

-

کنــ ـم و بی پنــ ــاهی را پنــ ـاه بخشــ ـم ...

-

*مهرنوشی !