ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

عروسی


ایهیم بانو وارد میشود !!

این چند روز بنده در عروسی و پا تختی و جشن رقص و آرایشگاه و اینا به سر بردم همش !!

اول از همه بگم.. ~> موهامو ۴۰ سانت شایدم بیشتر کوتاه کردم انقدی کوتاه شده که خودم کف کردم هنابندون بنده ی عدد لباس پرنسسی خیلی خوشمل پوشیدم و ی تاژ خیلی خوشمل گذاشتم و گیسوان بلند بالامو ریختم دورم و رفتیم و با نسیم در کل وسط گل ِ قالی بودیم و واس خودمون پا میزدیم !! اونم چی ؟ ترکی گاهی هم رپ ُ گاهی هم تکنو و کلا فامیل عروس با فارسی مشکل داشتن ما هم کم نیاوردیم .. همه جوره وسط بودیم ..نامزد دار شدم هم .. متین خان !! یک عدد آقای ۲ ساله که زبون هم نداره !! و توی این مراسما همه فهمیدن بهم چشم داره و تنها اسم من رو هم یاد گرفته بود و به زبون میاورد کلی نامزد بازی کردیم باهم .. جلوی من میرسید خودشو مینداخت روی زمین !! ی بار این بچه رو ما بلند کردیم دیگه سه روز متوالی جلوی ما هی غش میرفت یدونه پسر خاله هم داشت پارسا .. تا منو میدید نیشش باز میشدددددد اصن اساسی نمیشد نیش این بچه رو بست !! با متین ما صحبت میکردیم مادر پارسا سمانه میومد میگفت سر پسر هوو اوردی بنده میگفتم نه پارسا نامزدمه !! متین بوی فرندم عروسی که بنده موهامو کوتاه کردم هیچ کسی حتی مادر جان هم نفهمید .. روز پاتختی مادری اومده میگه موهاتو کوتاه کردی ؟ گفتم نه !!! گفتم که کوتاهش میکنم !! بیچاره به خاطر اوضاع روحیم توی این مدت هیچی بهم نگفت !! با دختر عموی عروس رفیق شدم !! ۱۰ سال از خودم بزرگتر ! نازیلا جون ! اومد گفت مگه تو موهات بلند نبود ؟؟؟؟؟؟ گفتم چرا !! اما دیگه نیست ! کلی کپ زده . . که موهات خیلی ناز بود چرا زدی و . . بعد خودشو منو قانع کرد که خوب تقویت میشه عیب نداره مدیونی اگه فک کنی الان من خوشحالم موهام این قدی شده کلی روز پاتختی برنامه بود ! نه اینکه من خیلی شلوغم !! بهم گفتن بیا این برگه ها رو بگیر .. مقدار هدیه ها با اسمارو تو بنویس !! گفتم باشه ! اون وسط دعوا شده بود .. چرا تمشکی ؟ بدید یکی دیگه تمشکی بیاد شلوغ کنه منم میگفتم نه اینکه من خیلی شلوغم !! رفتم پشت ِ اُپِن !! واستادم .. تیریپ دادگاه اومدم که دادگاه رسمی ِ بعد توی مطبخ گیر داده من آب میخوام تورو خدا زود باشید آب میخوام .. میگفتن تو حالا شورو کن بعد بگو آب !!

دیگه عمو جونی اومد و کلی قِر دادیم ُ منو تپلی ُ پریا و نگار دختر عمو هام !! نسیم نبود وای با عموئی کردی میرفتیم !! کلی واسش کلاس رقص گذاشتم قرار شد بعدا همه با هم عمو رو تعلیم بدیم !! پسر عموئی اومد وسط تیریپ دخترونه وای ی ی کِر کِر خنده بود دیگه ۱ نیمه شب برگشتیم خونه و کلی خنده !


× بعد از ظهر سگی ِ سگی رفتیم کلشو یا خوردیم یا چُرت زدیم ! انقدر این فیلم چرت بود ! با بلیط چی ِ سینما تصمیم گرفتیم بریم کارگردان ُ آتیش بزنیم بیایم


× هفته ی پیش کلا کلاسام توی پیچ بودن


نظرات 10 + ارسال نظر
نگین جمعه 23 مهر 1389 ساعت 17:02 http://dreamon.blogfa.com

سوفیا جمعه 23 مهر 1389 ساعت 17:36 http://c0ld-and-h0t.blogfa.com

من اسمم ارام نیست
اسمم سوفیاس

سبادل لینک؟دوس دالی بتنیم هوم؟خوجلی که همش تو ارایش بوتی

غزلک جمعه 23 مهر 1389 ساعت 18:43 http://yeghazalak.blogspot.com

بهت مداد دفتر دادن بنویسی دیگه شلوغ نکنی دیگه

سوفیا جمعه 23 مهر 1389 ساعت 18:49

چه کار یهنی باید بکنم هوم؟

سوفیا جمعه 23 مهر 1389 ساعت 21:36 http://c0ld-and-h0t.blogfa.com

سلام دوستم

من آپـــــم بدو بیا

راستی من میلینکمت شما هروقت دوس داشتی بلینکم

رها بانو جمعه 23 مهر 1389 ساعت 22:07 http://raha-banoo.persianblog.ir/

ایول !
پس مشغول رقص و خوشگذرونی و این حرفا بودی !
نگران شدم بابا !
خوشحالم که خوش گذشته بهت جیییییییگگگگگگر !
دوستت دارم و دلتنگت بودم ...
بووووووووس

پسر آریایی جمعه 23 مهر 1389 ساعت 22:34 http://parsmen.com

مژگان شنبه 24 مهر 1389 ساعت 00:04 http://ninijon.persianblog.ir

انشالله همیشه به عروسی گلم .غش کردم از دست اون دوتا ژسر فسقل می بینی تروخدا در عنفوان کودکی هم بلدند با مخ دخترا بازی کنن

گندم شنبه 24 مهر 1389 ساعت 16:15

چطوری کچل؟!!
پَ حسابی خوش گذشته دیه؟!!

راستی منم میخوام برم موهامُ کوتاه کنم!!
دیگه باید برم با دو بزنم!!

دختر نارنج و ترنج سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 20:03 http://toranjbanoo.com

همیشه به شادی عروسکم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد