ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

قدم زدن..

 

قدم زدن رو خیلی دوست دارم .. این روزا همش عادت دارم بی بهانه راه برم .. بزنم به کوچه و خیابون ُ واسه خودم شاد و شنگول راه برم و فکر کنم ! جدیدن خیلی بی قراری میکنم .. تنها چیزیم که ارومم میکنه نماز خونده !  دیروزم انقدی دلم میخواست برم تنهائی ی مسجد خوشکل .. همینجوری به ی مسجد بر خوردم و رفتم توش .. موقع اذان کلی گریه م اومد ! چندین سال بود مسجد نرفته بودم ..  

پیوست -: این روزا توی زندگیم بارون رو خیلی کم دارم .. زمین ِ خشک با سیل هم سیراب نمی شود ..   

نظرات 31 + ارسال نظر
گندم شنبه 13 آذر 1389 ساعت 22:04

اوووووووووووووووووووووللللللللللللللللللللللل

جایزه نوبل ... یادت باشه دیدمت بهت بدم :دی

[ بدون نام ] شنبه 13 آذر 1389 ساعت 22:05

من نیز جدیدنا خیلی قدم زدن رو دوس دارم و بهم آرامش میده!! اصن زمستون پیاده روی میچسبه!!
ببین چیکار کردی که خدا دیگه خودش زده پس گردنت بردتت تو مسجد!!

اره ... عاشقونه بود پس گردنیه :دی

گندم شنبه 13 آذر 1389 ساعت 22:05

کلا اینا همش من بودم!!

چرا گلم ؟

leila شنبه 13 آذر 1389 ساعت 22:08 http://www.spotdark.blogfa.com

منم دلم قدم می خواد...دلم تنهایی می خواد...دلم خدا می خواد دل ِ من گریه می خواااااااااااااااااااااااد

چرا عزیزم ...

چی شده .. تو که خوب بودی ؟

پسر آریایی شنبه 13 آذر 1389 ساعت 22:40 http://parsmen.com

بارون
مه
رعد وبرق
اما هیچ کدومشون دیگه نیست

یادداشت های سیاه یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 01:12 http://www.blacknotes.net

بارون !

مادام داملا یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 01:23

سر ِ نماز ما رو هم دعا کن خواهر

قربون چشاتون .. چشم خواهررررررر

سرویا یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 09:48 http://sarvia.blogfa.com

قدم زدن دو نفره خیلی میچسبه! اونم زیر بارون! :دی

اره اما خب من دیگه به ی نفره بودنش هم عادت کردم ..
بیشتر دوست دارم ..

مونا یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 10:08

فقط وقتی اینجارو میخونم دوس دارم کیوردو به صورت عرضی بکنم تو حلقت حسن

حسن کیه ؟

مونا یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 10:09

کیبوردو

آریانا یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 11:48 http://Areiana.blogsky.com

سلام
وای که گفتی مسجد
من هر وقت دلم می گرفت یا این که از یه چیزی شاکی بودم می رفتم یه مسجد قدیمی که خیلی دوسش داشتم
تقریبا همه ی کسایی که اونجا بودن پیرمردهای خیلی باحال قدیمی بودن که یه فضای خیلی زیبایی رو اونجا به وجود آورده بودن
ولی چند ماه هست که اونجا نرفتم
منم دنبال آرامشم
باید یه مسجد خوب پیدا کنم،الان من دلم صدای اذان مغرب می خواد و یه حوض کوچولو که اونجا وضو بگیرم

چند وقت پیش مسجد بازار رفتم ... چقدر قشنگ دوست داشتنی بود دوست داشتم فقط بشینم نگاه کنم ..

توی حوض وضو ... ؟ تا حالا این کارو نکردم : )

افسانه (راه باروون ) یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 13:42 http://rahebaroon.blogfa.com

من عاشق قدم زدنم !!!
. معمولا تنها این کارو میکنم !!
تنهای تنها !

منم ... می چسبه ..

13atima یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 15:19 http://avazeeshg.blogfa.com

چقد قشنگه بی بهانه گی هات
بارون پاییزی یه چیز دیگه س...

افسانه (راه باروون ) یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 18:13 http://rahebaroon.blogfa.com

بیا ببین چشمام به چه روزی افتادن جات خالی !!!
عادت کردم عزیزم !!
تنهایی خدا یه خاطر یکی بودنشه !
نه مثل تنهایی من ...!

دختر نارنج و ترنج یکشنبه 14 آذر 1389 ساعت 20:38 http://toranjbanoo.com

سلام عسلک من
خوبی تو؟؟؟
قربون تو و اون دل قشنگت برم من.. من همین که بدونم تمشکم خوبه و برای خودش روزهای خوبی رو می گذرونه برام کافیه.. دلم می خواد همیشه شادی هات رو ببینم و بخونم. پیاده روی یکی از بهترین داروهایی هست که من توی عمرم دیدم.. خیلی خیلی زیاد پیاده راه می رم و وقتی تنهام اکثرا موزیک توی گوشمه.... این خیلی بهم کمک می کنه که خسته هم نشم...
نوشی... این عکس بچههه رو اونقدری دوست دارم با اون دهنش.............. یعنی دلم می خواد یه روز پیداش کنم بخورمش!!
خونه مون شهرک آپاداناست.. بلدی؟؟؟
جیگرتو برم من.. می بوسمت هزار بار... خیلی خیلی مواظب تمشک کوچولوی خوشرنگ من باش... من خیلی خیلی دوستش دارم ها!!!!!

caffè nero دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 01:42 http://eternal.blogsky.com

باران روی برگ های پاییزی زیباتر است

شیرین دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 02:16 http://www.fidodido.blogfa.com

بعضی وقتا انقدر میرم تو فکر که نمی فهمم چقدر از راهو دارم پیاده میرم.
اونم رو سنگ فرشای یه رنگ پیاده رو!رو سفیداش!
وقتی به خودم میام میبینم هوا تاااااریکه تاریکه....
اونجاست که کلا بیخیال هرگوووونه فکرو خیال میشم!میزنم تو سرم و در به در دنبال یه تاکسی میوفتم

یادداشت های سیاه دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 19:00 http://www.blacknotes.net

سلام ... خوش میگذرونیاااا

آریانا دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 19:06 http://Areiana.blogsky.com

سلام
خوب این اسم رو دوست دارم دیگه که گذاشتم :دی
مرسی که اومدی
قهوه ی تنهایی هم خیلی می چسبه
من زیاد پراگ میرم و تنهایی و قهوه ترک تلخ تلخ تلخ و تنهایی به امید بیت شدن این تک مصراع

آیدین دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 20:50

همیشه مطابتو می خوندمو میرفتم.چون با تیریپت حال نمی کردم نظر نمی ذاشتم ولی نمی دنم چرا بازم میومدم!!!
این مطلبت خیلی به دلم نشست.هوس مسجد کردم.نظرم در موردت ۱۸۰ درجه تغییر کرد.موفق باشی

ممنونم دوست عزیز :)

مامان الیانا دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 22:41 http://www.elyana-pesteh.persianblog.ir

من نمیدونم چرا آفتاب خسته نمیشه .....چرا بارون نمیباره

کافه دریچه دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 23:36 http://zj2.ir

سر نماز هاتون واسه بچه های کافه هم دعا کنید...
مرسی
قربان شما
کافه دریچه

کافه دریچه دوشنبه 15 آذر 1389 ساعت 23:37 http://zj2.ir

سلام .
میهمان ما باشید در فنجون سی و هشت کافه دریچه : جمعیت
به نظر شما چرا ایران یکی از کشور های پرجمعیت دنیاست ؟
پ ن : بابت اشکالات فنی چند روز گذشته عذر خواهی مارا پذیرا باشید . هر چند … !
منتظر حضور شما هستیم در کافه دریچه !

ابر بهار سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 00:11

این بارون هم که هییییییی عجیب ما رو ترک کرده

آهای بارون از کی دلخوری داری تلافیشو سر ما در میاری .....؟؟؟

قدم زدن تنها کاریه که آرومم میکنه و بیقراریمو از بین میبره

وقتی ناراحتم حاضرم ساعتها راه برم ...

دیپلماسی اسلام رو حذف کردم ..

چرا اخه ؟!
هان ؟

مامان الیانا سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 11:44 http://www.elyana-pesteh.persianblog.ir

روزتون مبارک خانوم دانشجو .به امید روزی که برای بیان افکارتان آزاد باشید.

√ دخترک ِ اشتباهی سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 15:57

واقعا نیاز دارم به قدم زدن تنهایی شب توو سرما ...

:)

بهزاد سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 19:24 http://baba-barghii.blogfa.com

نوشته های یه بابا برقی دریچه ای به دنیای ترس و اضطراب و جذابیت
با ما همراه باشید

مجتبی سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 19:31 http://shahzadde.wordpress.com/

آسمون هم حوصله باریدن نداره!

یادداشت های سیاه سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 22:28 http://www.blacknotes.net

سلام ، کجایی تو ؟

رها بانو سه‌شنبه 16 آذر 1389 ساعت 23:04 http://raha-banoo.persianblog.ir/

قدم زدن به آدم آرامش میده ... ولی توی این آلودگی سعی کن کمتر بزنی به کوچه و خیابون . مریض میشی یه وقت ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد