ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

گندم و من

داغونم .. 

از دیشب ترس برم داشته !! همش احساس میکنم من گند زدم .. همش حس میکنم تقصیر ِ من ِ جنس ِ اون تقصیر ِ من نیست .. چرا گندم بهم ریخته ؟  من که ربطی به این ماجرا ندارم دارم دیوونه میشم ، گندم نمیریخت بهم عجیب بود .. اما طاقت ندارم این شکلی ببینمش  همش از دیشب داغونم که چطوری براش بگم .. یا اینکه نمیدونم .. بغضیم .. اگه گندم از من دلگیر بشه .. اگه منو مقصر بدونه .. اگه ... نمیدونم  کاش به دل ِ گندم نگاه نمیکردم .. کاش خر نمیشدم .. کاش !!