ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

تمشکی ِ متفکر

سستن .. دلم دستم چشام ..

همه چی ی جور ِ خاصیه ..

همش دارم به خودم امید میدم که همه چی درست میشه ..

این روزا زود میگذره و تو به هدفت میرسی ..

اما مرددم .. روی هدفام .. بیشتر از همه چی این مرددم میکنه ینی من به جائی می رسم ؟

از بس همه بهم گفتن هیچی نیستی .. هیچی نمیشی .. هیچ امیدی به اینده ..

به کارائی که میخوام بکنم ندارم ..

کاش خدا باهام حرف میزد و بهم میگفت که این همون راهیه که باید بری

یا راه قبلیتو ادامه بده ..

این استاد دیوونمون ی حرف ِ قشنگی زد ..

" وقتی به چیز ِ مطلوبت میرسی که تلاش کنی .. وقتی خودت ی چیزی شدی شرایط خوبی پیدا میکنی " 

همش دارم به بزرگ اندیشی فکر میکنم ، به اینکه واقعا اگر توقعت از زندگی بالا باشه به ی حدیش می رسی ؟ یا نه همون حرف خدا که توی کتابش میگه به " هر کس ، هر چقدر که بخواهم میدهم .. !! " توی تضاد درگیر شدم .. ایده ی من با ایده ی خدا چقدر فرق داره .. 

تلاش من بی خودیه ؟ یا اینکه خدا به اندازه ی تلاشم یا حتی بیشتر از تلاشم بهم کمک میکنه ؟!  

و ی چیز ِ دیگه ای که این روزا خیلی عذابم میده کنکور ِ دوباره س ... ینی واقعا درست انتخاب کردم ؟ ینی قبول میشم ؟ ینی میگذره این روزا یا نه .. من فقط یک سال از همه ی دنیائی که روی آب ساخته بودم دور شدم ؟! 

 

تنها چیزی که این روزا ارومم میکنه اینه که خدا رو دارم .. خدا دوسم داره .. اون نمیذاره چیزی بد بشه .. تنها خداس که بهم ارامش میده .. همه چی حل میشه .. کمکم میکنه !!  

 

نمیدونم  

نظرات 7 + ارسال نظر
نگین سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 23:34 http://www.mininak.blogsky.com

نوشی نمیخوام شعار بدما
ولی واقعا چیزی که خودم بهش کاملا اعتقاد دارم اینه و همیشه هم میگمش اینه که حتی یه هدف به ظاهر کوچیک با تلاش بزرگ تو از هر هدف بالایی بهتره! اینو یادمه به امین هم گفته بودم :دی
مثال میزنم!
کسایی رو داشتیم که توی بهترین رشته مثلا یعنی دندون پزشکی خوندن و نهایتا از بی عرضگیشون هیچی نشدن!
در عوض کسی و داشتیم که رشته ی زبان رو که اینقدر متقاضی داره میخونده و با این وحود اینقدر تلاش کرده که از صد تا وکیل و مهندس و دکتر بالاتره و بیشتر احترام براش قائلن و حتی شغل و پول داره!

هیچوقت فک نکن هدفت چون از چشم بقیه کوچیکه پس کوچیکه! نه! اندازه ی هدفا به اسمشون نیست .به قول استادت به همون تلاشیه که براش میکنی


ببخشید اگه تبدیل به نصیحت شد :دی
ولی خب دیگه گفتم یه بار بگم هی سانسور میکنم :دی

نگین میفهمم چی میگی ..
میدونی دختر ِ آرومیم توی خانواده ... واقعا هم مثه همه هستم .. ولی چون ی کم جدیم و ساکت همه فکر میکنن خیلی دیگه ..
توی فامیل هیچ کس چشم دیدنمو نداره
تا حالا خیلی حرفا شنیدم ..

حالا تصمیمی که میخوام بگیرم خیلی بزرگ نیست ..
اما واسه ی اینده ی من مهمه ..
میترسم .. میترسم این همه برم جلو اخرشم ولش کنم و هیچی به هیچی ..
ی کم عصبیم .. ی کم خسته .. این بلاتکلیفی ازارم میده ..

ممنونم از حرفات ... گاهی این حرفا لازم ِ که کسی مثه من که روحیشو باخته بشنوه .. ممنون : *

مامانی عاشق سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 23:43 http://www.zendegi-baeshgh.blogfa.com

عزیز دلم اصلا مردد نباش...
فقط خودت با ایمان محکم به خودت میتونی تمام این تردید ها رو از بین ببری و به خودت یقین داشته باشی که میتونی همه سختی ها رو پشت سر بذاری و به خواسته ات برسی...
تو میتونییییییییییییی

واقعا ؟
ینی فکر میکنی ........................

الهه چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 02:03 http://elahename.blogsky.com

خدا همیشه آرامش می ده به آدم....

نونوچه چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 09:54 http://nonoche.blogsky.com

چقد بده که اطرافیان آدم هی بگن نوچ! نوچ! به جایی نمی رسی!

مهرنوش م همه سعی ت رو بکن! تو می توونی!
یه سوزن ... دو سوزن ... بذار همه بسوزن!!!

مامانی عاشق چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 15:55 http://www.zendegi-baeshgh.blogfa.com

همه تلاشت رو بکن....حتی اگه خدای نکرده به اون چیزی که میخوای هم نرسی ولی بعد خودت رو سرزنش نمیکنی که من قدمی برنداشتم...
اینجوری وجدانت آرومه که همه تلاشت رو کردی ....ولی تو موفق میشی..

آدم برفی (زهره سادات) پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 21:23 http://mahfele-khial.blogsky.com

سلام خانمی
همه آدما تو زندگیشون به این مراحل می رسن. مراحلی که می شه توی اونا یاس و ناامیدی رو دید. اما امیدوارم برای تو گذرا باشه. خیلی خوبه که خدارو توی این شرایط در کنارت داری. مطمئن باش موفق می شی.
روزات یاسمنی

samira پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 23:35 http://yasi2000.blogfa.com


دنیای من اینجاست.......
پشت پرچین خیال ......
آسمان بی دغدغه می بارد چتر ها بیکارند......
اگر از دوریه یک واژه دلم ،سخت گرفت ....
خوشه ای عاطفه مهمانم کن........!!!
طمع چشمه ی خورشید ندارم هرگز....
روزنی نور برایم کافیست !!! ابرها میدانند .....
چشم سجاده ی من بارانیست.. و چه اندازه خدایم آبی ...

شک نکن که کمکت میکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد