ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

فصل ِ رنگینم ..

آئینه م را روبه رویم قرار داده م .. کمی خودم را نگاه میکنم ، کمی از پنجره آسمان خراش ها را ، کمی خودم را و .... این تکرار این روز های من ست ! به انتهای پائیز نزدیک میشویم و نشان میدهد پیر میشوم .. هر روز پیر تر !! بیست سال ِ دیگرم را تصور کردم .. قطعا به زیبائی ِ حالا نمی شوم .. قطعا دلم برای این روزهایم تنگ میشود ، دارم بزرگ میشوم .. و این فاجعه ی دنیایم ست !


نظرات 2 + ارسال نظر
کسری پنج‌شنبه 2 آذر 1391 ساعت 14:49 http://manoyou.blogsky.com

رفیق مارو نترسون دیگه پسر ولی خب تلنگر زیبایی بود....

ابر بهار جمعه 3 آذر 1391 ساعت 19:35

فاجعه نیست عزیز دلم ..

اوهوم قطعا دلمون تنگ میشه ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد