ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

لعنت به این زندگی هزار چهره

خسته م ..

توان زندگی حتی ندارم .. 

مامان هم کمرش گرفته .. باید عمل کنه ..

دیگه طاقت ندارم .. خدایا بسه دیگه دیگه

همین جوریش افتادم ..

همین جوریش دیگه طاقت ندارم ..

بسه دیگه .. من نمیتونم

خسته م ..

بفهم خسته م .........



نظرات 5 + ارسال نظر
mohamad یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 15:23 http://www.shanc.blogsky.com

کاش میشد اینو به زندگی فهموند!
همچنان آرزوی سلامتی و نشاط برای شما و اطرافیان شما و همگان

سوزان- یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 19:53 http://loveblog13.mihanblog.com

در همین حوالی

در میان خلوت تنهایی

سر برگردانی خواهی دید مرا

که پس از تو میان غم ها پرسه می زنم........
________________________________________
دوست گلم واقعا که وب بی نظیری داری! اگه دوست داشتی لینک کنی خبر بده!
راستی من آپــــــــــــم..!! بدو بیا نظر بده.

... دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 11:42

انقدر سخت هست که نه میشه گفت سخت نگیر . نه میشه گفت ادامه بده به خستگیو کم آوردن. به امید روزای بهتر

لبخند بانو دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 19:23 http://labkhandam.blogsky.com/

تمشکی عزیز
چرا اینقدر غمگین؟

تگرگ..دختر ایران سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 23:28 http://taagaarg.blogfa.com

سلام
سلام
سلام
چرااااااااااااااااا؟
چرا این قدر نا امید؟
منم هر چند وقت یک بار این جور میشم.
جدیدا خیلی بیشتر
نمیدونم چی به سر جوون هامون داره میاد.
میفهممت.امیدوارم هر چه زود تر یک تحولی امید رو به هممون
هدیه کنه.
امیدوارم هر چه زود تر حال روحیت خوب بشه.(آمین).




بهشت من آنجاست که
آزادی سهم همه ی انسانها باشد،
دیگر کسی از گرسنگی سر بر بالین نگذارد،

بهشت من آنجاست که
زندانی ندارد که مرا محبوس لحظه های تلخ با زندانبانم کند،

بهشت من برابری انسان است، مرد با زن،

و
سرانجام بهشت من *عـاشـقـانـه زیـسـتـن* است
فعلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد